پنج شاخص مهم « انقلابی گری» از دیدگاه مقام معظم رهبری مدظله العالی :
باید با استفاده از تجربه مذاکرات هسته ای یعنی اثبات
ضرورت بی اعتمادی به امریکا، مسیر حرکت و پیشرفت کشور را ادامه داد.
امام خمینی «مؤمنِ
متعبدِ انقلابی» بوده چرا که امام بزرگوار، « مؤمن به
خدا « ، « مؤمن به
مردم»، «مؤمن به
هدف» و « مؤمن به
راهی بود که او را به این هدف می رساند».
امام، « امامِ
انقلابی » بود و همین صفت علت اصلی عصبانیت قدرتهای مادی از ایشان است.
قدرتها از کلمه انقلاب و انقلابی گری ملت ایران به شدت
هراس دارند و علت اصلی فشارهایی که در طول سالهای متمادی با بهانه های مختلف از
جمله موضوع هسته ای و حقوق بشر به ملت وارد شده است ، خصوصیت انقلابی گری ملت
ایران و نظام اسلامی است.
خارج شدن ایران از کنترل قدرتها , نظام اسلامی را به
الگوی الهام بخش ملتها تبدیل کرده است و در اینجا مسئله اساسی این است که امامِ
انقلابی ، کشور را از بسیاری از منجلاب ها از جمله «منجلاب های وابستگی ، فساد
سیاسی ، فساد اخلاقی ، حقارت بین المللی، عقب ماندگی های علمی، اقتصادی و فناوری و
آقا بالا سری امریکا و انگلیس» نجات داد و در مسیر حرکت کشور و ملت ، تغییری بزرگ
ایجاد کرد.
انقلاب و انقلابی گری برای همه دورانهاست و انقلاب یک
رود جاری است و همه کسانی که براساس شاخصهای انقلابی گری عمل کنند ، انقلابی هستند
حتی جوانانی که امام (ره) را هم ندیده باشند.
باید توجه داشت طرز تفکری که انقلابی گری را مساوی
افراطی بودن می خواند، و مردم را به «تندرو» و «میانه رو» تقسیم می کند یکی از
خطاها بوده و چنین دو گانه هایی که سوغات بیگانگان و سخن دشمنان است نباید وارد
فرهنگ سیاسی کشور شود.
خطای دیگر در موضوع انقلابی بودن و انقلابی گری , توقع
داشتن یک میزان انقلابی گری از همه کسانی که در مسیر شاخصها و جهت گیری های انقلاب
حرکت می کنند و اصل بر این است که شاخصهای انقلابی گری وجود داشته باشد.
ممکن است فردی نسبت به مفاهیم انقلاب و عمل انقلابی ،
بهتر حرکت کند و فرد دیگری با شدت و جدیت او حرکت نکند اما هر دو انقلابی هستند و
نمی توان هر فردی را که در مسیر شاخص های انقلاب قرار دارد اما خوب حرکت نمی کند،
متهم به غیرانقلابی گری و ضد انقلاب بودن، کرد.
رهبر انقلاب سپس در تبیین معیارهای اصلی انقلابی گری به
تشریح پنج شاخص عمده پرداختند:
1 ) پایبندی به مبانی و
ارزشهای اساسی انقلاب اسلامی
2 ) هدف گیری مستمر آرمانها و
همت بلند برای رسیدن به آنها
3 ) پایبندی به استقلال همه
جانبه کشور
4 ) حساسیت در برابر دشمن و
تبعیت نکردن از او
5 ) تقوای دینی و سیاسی
1 ) پایبندی به مبانی و
ارزشهای اساسی انقلاب اسلامی
اعتقاد به اسلام ناب در مقابل اسلام امریکایی ، اصلی
ترین نکته این شاخص است.
اسلام امریکایی دو شاخه «اسلام متحجر» و «اسلام سکولار»
دارد که استکبار از هر دو شاخه حمایت می کند.
«اعتقاد عمیق به محور بودن مردم
» را از دیگر مبانی انقلاب هست , در نظام اسلامی، رأی و خواست و اهداف و منافع
مردم اصل
است و اعتقاد واقعی به این حقایق ، از ضروریات انقلابی گری است.
«پیشرفت ، تحول و تکامل » از
دیگر ارزشهای اساسی انقلاب بوده و فرد انقلابی نیز به این ارزش اعتقاد دارد و هر
روز در پی تحول و بهتر شدن اوضاع است.
« حمایت از محرومان و اقشار
ضعیف » و « حمایت از مظلومان جهان» نشانگر انقلابی گری یعنی پایبندی به اصول و
مبانی انقلاب است .
اگر این پایبندی و به تعبیر قرآن « استقامت » وجود داشت
، حرکت مسئولان و نظام در تندباد حوادث نیز، مستقیم و مستحکم خواهد بود، وگرنه به
«عمل گرایی افراطی» دچار می شویم و با هر حادثه ای، مسیر و جهت حرکت عوض می شود.
2 ) هدف گیری مستمر آرمانها و
همت بلند برای رسیدن به آنها
شاخص دوم انقلابی گری یعنی «همت بلند برای پیشرفت و
رسیدن به آرمان ها» بدین معناست که در هیچ وضعی نباید از پیگیری اهداف بزرگ
انقلاب و مردم منصرف شد یا به وضع موجود رضایت داد .
« تنبلی ، محافظه کاری و
ناامیدی » نقطه مقابل این شاخص بوده و راه پیشرفت ، تمام نشدنی است و باید با
انقلابی گری ، مدام در این مسیر حرکت کرد.
3 ) پایبندی به استقلال همه
جانبه کشور
شاخص سوم انقلابی گری، یعنی « پایبندی به استقلال » در
سه بعد سیاسی، فرهنگی و اقتصادی قابل تبیین هست .
معنای حقیقی استقلال سیاسی این است که فریب شیوه های
مختلف دشمن را نخوریم و در هر موقعیتی، مراقب استقلال داخلی ، منطقه ای و جهانی
باشیم.
باید شیوه ها و حیله گری های دشمنان به خصوص امریکا را
شناخت , چرا که آنها
همیشه با تهدید جلو نمی آیند ، گاه با لبخند و حتی تملق حرف می زنند ، مثلاً نامه
می نویسند که بیایید مشکلات جهانی را با مشارکت هم حل کنیم ، در این مواقع انسان
ممکن است دچار وسوسه شود که خوب است برویم با یک ابرقدرت در حل مسائل بین المللی
همکاری کنیم ، غافل از اینکه دشمن در باطن قضیه دنبال اهداف دیگری است.
دعوت دشمن برای همکاری در حل مسائل جهانی ، یعنی دعوت به
کمک و ایفای نقش در « بازی و میدانی که او برای حل مسائل مورد نظرش ترسیم و تعیین
کرده است » .
با این وصف بهمین دلیل ما در مسئله سوریه و مسائل مشابه
، حاضر نشدیم در ائتلاف به اصطلاح امریکایی شرکت کنیم، به این علت بود که می
دانستیم آنها می خواهند از قدرت و نفوذ ما و دیگر کشورها در تحقق اهداف مورد
نظرشان استفاده کنند .
اینجور کارها که در ظاهر منافاتی با استقلال ندارد، در
عمل به معنای پر کردن جدول کاری دشمنان است و حقیقتاً ضد استقلال است.
دومین شاخه از شاخص استقلال , اهمیت بی بدیل « استقلال
فرهنگی » را نشان میدهد , انقلابی گری یعنی « انتخاب سبک زندگی ایرانی اسلامی » و
« پرهیز جدی از تقلید از غرب و بیگانگان » .
باید توجه داشت ابزارهای جدید در فضای مجازی , ابزارهایی
برای « مهندسی اطلاعات » و « تسلط غرب بر فرهنگ ملتها »ست , این ابزارها می توانند
مفید باشند اما باید سلطه دشمن را از آنها سلب ، و به گونه ای عمل کرد که فضای
مجازی به وسیله ای برای نفوذ و سلطه فرهنگی دشمن تبدیل نشود.
« استقلال اقتصادی » به معنای
هضم نشدن در هاضمه اقتصاد جامعه جهانی است .
امریکایی ها بعد از
مذاکرات هسته ای گفتند: معامله هسته ای با ایران باید موجب ادغام اقتصاد ایران در
جامعه جهانی بشود ، معنای این حرف این است که ایران در « نقشه و نظامی که سرمایه
داران عمدتا صهیونیسم برای تصرف منافع مالی جهان ترسیم کرده اند»، هضم و جذب شود.
امریکاییها در تحریم ، فلج کردن اقتصاد ایران را دنبال
می کردند ، اکنون نیز که مذاکرات به نتایجی منتهی شده ، می خواهند اقتصاد ایران در
هاضمه اقتصاد جهانی که سردمدار آن امریکاست ، بلعیده شود.
اقتصاد مقاومتی تنها راه تحقق استقلال اقتصادی بوده و
خوشبختانه دولت براساس گزارشی که داده است، در سال «اقتصاد مقاومتی ، اقدام و عمل»
اقداماتی را شروع کرده که اگر با همین قوت پیش برود ، یقیناً مردم آثارش را می
بینند .
باید دقت داشت که در همه تصمیمات بزرگ و همه کارها از
جمله قرارداد با کشورهای دیگر اقتصاد مقاومتی مد نظر قرارگیرد .
کسانی که رونق اقتصادی را صرفاً در گرو سرمایه گذاری
خارجی می دانند , باید بدانند جذب سرمایه گذاری خارجی ، خوب و لازم است اما مهمتر
از آن ، فعال کردن ظرفیت های درونی کشور است و نباید همه چیز را به جذب سرمایه
گذاری های خارجی منوط کرد.
در خصوص فناوری های نو و پیشرفته نیز باید گفت , اگر
کشورهای خارجی اینگونه فناوری ها را بدهند ، خوب است اما اگر هم ندهند ، جوانانی
که ایران عزیز را در نانو، هسته ای و برخی عرصه های دیگر به یکی از 10 کشور برتر
جهان تبدیل کرده اند ، در صورت برنامه ریزی صحیح، حتماً فناوریهای مورد نیاز کشور
را تأمین خواهند کرد .
4 ) حساسیت در برابر دشمن و
تبعیت نکردن از او
شاخص چهارم انقلابی گری یعنی «حساسیت در مقابل دشمن» است
, و این به این معناست که همچون جبهه جنگ باید هر حرکت دشمن را رصد و تحلیل کرد ،
اهداف او را شناخت و با حساسیت لازم در مقابل زهر احتمالی فعالیتهای دشمن ، پادزهر
آماده کرد.
کسانی که با چشم بستن بر دشمنی های آشکار و مکرر امریکا
، سخن گفتن از دشمن را « توهم توطئه » می نامند، باید بدانند انکار دشمنی های عمیق
، مستمر و واضح امریکا با جمهوری اسلامی و ملت ایران ، توطئه ای است برای کاهش
حساسیتها در مقابل شیطان بزرگ . زیرا خصومت امریکا با انقلاب ذاتی است و نظام سلطه با
جنگ افروزی ، حمایت از تروریسم ، سرکوب آزادی خواهان و ظلم و ستم بر مظلومان
فلسطینی ، طبیعت خود را آشکار کرده و نظام اسلامی نمی تواند در مقابل این سرکوبها
، ساکت و بی اعتنا بماند .
کمک مستقیم امریکا به کشور مهاجم به مردم یمن ، مشارکت
در بمباران و کشتار مردم بیگناه بوده و براساس آموزه های اسلام ، نمی شود در مقابل
این جنایات ساکت بود.
هر فرد و هر جریانی که برای اسلام و به نام اسلام کار می
کند ، اگر به امریکا اعتماد کند ، دچار خطای بزرگ شده و سیلی آن را خواهد خورد .
در همین سالهای اخیر نیز برخی جریانهای اسلامی منطقه به
اسم «عقل سیاسی» و «تاکتیک» با امریکاییها همکاری کردند ، اما اکنون چوب اعتماد به
شیطان بزرگ را می خورند .
انگلیسیها نیز از دیگر دشمنان واقعاً خبیثِ ملت ایران
هستند زیرا انگلیسیها هیچگاه از خباثت علیه ملت ایران دست بر نداشته اند .
در ادامه همین دشمنی هاست که دستگاه تبلیغاتی دولت
انگلیس در سالگرد امام بزرگ و مطهر، با کمک امریکاییها و جعل سند ، علیه امام راحل
ملت ایران تبلیغات می کند .
رژیم منحوس صهیونیستی نیز به موازات امریکا و انگلیس از
دیگر دشمنان ملت ایران بوده و
باید در مقابل دشمنان حساس بود و در مقابل هر پیشنهاد آنها ، از جمله نسخه های
سیاسی و اقتصادی احتیاط کرد که اگر این حساسیت باشد ، «عدم تبعیت» نیز به دنبال
خواهد آمد که این همان «جهاد کبیر» است.
5 ) تقوای دینی و سیاسی
آخرین شاخص انقلابی گری یعنی « تقوای دینی و سیاسی» است
, تقوای دینی یعنی تلاش و مراقبت برای تحقق همه اهدافی که اسلام برای جامعه تعیین
و مطالبه کرده است.
در این زمینه نباید به محاسبه صرفاً عقلانی تکیه کرد ،
زیرا پیگیری این اهداف ، تکلیف دینی است و هرکس اسلام را از حوزه های اجتماعی و
سیاسی جدا کند ، دین مبین خدا را نشناخته است.
اگر تقوای دینی حاصل شد ، تقوای سیاسی نیز حاصل خواهد
بود و انسان را در «لغزشگاه های سیاسی و مسئولیتی« حفظ خواهد کرد.
برای تجدید بیعت با آرمانهای امام راحل ، چند توصیه لازم
هست :
نخستین آنها، « توجه به امام به عنوان یک الگوی کامل »
است .چرا که در
نقشه راهی که امروز بیان و ترسیم شد ، امام در همه شاخص ها در بالاترین سطح قرار
دارد و باید به عنوان یک الگوی کامل مورد توجه و اهتمام قرار گیرد .
تأمل و تعمق مستمر در صحیفه امام و وصیتنامه ایشان و انس
گرفتن با گفتار و مواضع امام را ، راهی برای الگو قرار دادن آن عزیز به عرش سفر
کرده است .
دومین توصیه « فراموش نکردن تجربه حاصل شده از مذاکرات
هسته ای » است , این تجربه به ما می آموزد که اگر در مقابل امریکا
حتی تنازل کنیم ، او هیچگاه از نقش مخربش دست بر نمی دارد .
در مذاکرات با 1 + 5 و حتی مذاکرات جداگانه با امریکا در
موضوع هسته ای که با
تلاش برادران فعال ما ، مذاکرات به نقاط مشترکی رسید , اما امریکا تاکنون در «عمل
به تعهدات خود » ، بدقولی و بد عهدی کرده و دبّه درآورده است , خیلی ها قبل از
مذاکرات هسته ای نیز این رفتار امریکا را می دانستند و پیش بینی می کردند اما برخی
نمی دانستند که حالا باید بدانند , اگر بر فرض محال در هر زمینه ای از جمله حقوق
بشر، موشکی، تروریسم، لبنان، فلسطین و هر قضیه دیگری با امریکا ، بحث و مذاکره
کنیم و از اصول و مواضع خود کوتاه هم بیاییم ، او کوتاه نمی آید و بعد از لبخندها
و تبسم ها و حرفها، در عمل اهداف خود را دنبال می کند .
توصیه سوم اتحاد دولت و ملت است , هرکسی در مقاطع مختلف
ممکن است از دولتی خوشش بیاید یا نیاید که البته ایرادی ندارد اما اتحاد ملت و
دولت ، نباید در هیچ حالتی بر هم بخورد.
البته انتقاد و مطالبه از دولت بی اشکال است و با وحدت
منافاتی ندارد اما همانگونه که در زمان همه دولت ها این توصیه گفته
شده است ، باید مراقب بود نقار و کدورت به وجود نیاید و همه در مقابل تهدیدها و
دشمنی ها ، هم دوش و هم دل باشند.
وحدت ، منافاتی با عمل به وظایف قانونی قوا ندارد اما
نباید با احساسات شخصی یا جناحی ، همدلی و همراهی قوا را خدشه دار کرد.
باید از بیان حرفهایی که « دو جریانی » ، « دو قطبی گری
» و « تخاصم » به وجود می آورد خودداری کرد تا دشمن ، همه ایران را یکپارچه ببیند .
چهارمین توصیه ، » جبهه ای دیدن تقابل با امریکا « است ,
امریکا البته در مرکز این جبهه قرار دارد اما امتداد این جبهه به جاهای گوناگون و
گاه حتی به داخل کشور کشیده می شود که باید مراقب فعالیتهای همه شاخه های پنهان و
پیدای این جبهه بود .
پنجمین توصیه « برجسته بودن و پررنگ ماندن خطوط فاصل با دشمنان » است ,
برخی جریانهای داخلی با غفلت از این ضرورت ، خطوط مرزی
را حفظ نکردند و فاصله گذاری ها ، تضعیف و کم رنگ شد اما باید مراقب باشیم خطوط
مرزی با دشمنان انقلاب و امام و ملت کم رنگ نشود.
ششمین توصیه اعتماد کامل به وعده نصرت خدا است و باید
مطمئن بود آینده به کوری چشم دشمنان از آن ملت و جوانان ایران است .