مهدويّت و تحريف حقايق
شرحكنندگان دو كتاب صحيح بخاري و مسلم نيز، به روشني حديثهاي فوق را دربارهي حضرت مهدي (عجل الله تعالي فرجه الشريف) تفسير كردهاند. براي مثال ابن حَجَر عَسْقَلاني، از شرحكنندگان صحيح بخاري، در توضيح حديثهاي اين كتاب چنين مينويسد:
قطعي و متواتر است كه مهدي (عليه السلام) از اين امّت است و همان كسي است كه عيسي (عليه السلام) پشت سر او به نماز ميايستد. وي در ادامه مينويسد: نماز خواندن عيسي (عليه السلام) پشت سر مردي از اين امّت، با توجّه به اينكه در آخرالزّمان و نزديك قيامت است، نشانهي صحّت و درستي گفتههايي است كه گويد: به درستي زمين از قائمي براي خدا با حجّت خالي نخواهد بود.(فتح الباري في شرح صحيح البخاري 6: 383 ـ 385. همچنين ر. ك. ارشاد الساري في شرح صحيح البخاري 5: 419)
وجدانهاي آگاه نميپسندند كه به صرف دشمني با يك اصل، حقايق پايمال شود و اساساً چرا بايد عدّهاي در راستاي مخالفت با شيعه، اعتقادات خويش را نيز زير پا نهند؟
آيا مي توان به وجود مهدي منتظر (عجل الله تعالي فرجه الشريف) اعتقاد داشت و در عين حال به صرف مخالفت با شيعيان آن را انكار كرد؟
آيا اصولاً در فرهنگ اسلامي ـ و نه شيعي ـ مهدويّت قابل انكار است؟
آيا ميشود معتقد به وجود مهدي آخرالزّمان (عجل الله تعالي فرجه الشريف) بود و كتابي توزيع كرد كه مهدويّت را ردّ ميكند؟
از مباحث اصيل و قابل پيگيري و تحقيق ـ حتّى در مدارك معتبر و قديمي سنّيان ـ موضوع مهدويّت است.
در «صحاح سته؛ كتب صحيح ششگانه» كه معتبرترين كتب اهل تسنّن است، به روشني از مهدويّت سخن رفته است .
محمّد بن اسماعيل بخاري (194 ـ 256 هجري) در كتاب صحيح خود ـ كه اهل تسنّن اين كتاب را برترين كتاب پس از قرآن ميدانند ـ از زبان رسول اكرم (صلّي الله عليه وآله) چنين نقل ميكند:
(كَيْفَ أنتُم إذا نَزَلَ ابنُ مريمَ فيكم و امامُكم مِنْكم) (صحيح بخاري، كتاب أحاديث الانبياء، باب 49: نزول عيسي بن مريم، حديث شماره 3449)
حال شما چگونه است آنگاه كه پسر مريم بر شما فرود آيد و امام (جهت نماز)از شما مسلمانان باشد. (و حضرت عيسي بدو اقتدا كند) ؟
مُسلِم بن حَجّاج نيشابوري (204 ـ 261 هجري) نيز در صحيح خود ـ كه پس از صحيح بخاري معتبرترين كتاب نزد سنّيها است ـ علاوه بر اشاره به حديث فوق در كتاب الايمان، باب 71: نزول عيسي بن مريم، حديث شماره 246 ، حديث ديگري به نقل از صحابي مشهور جابر بن عبداللّه انصاري آورده است.
جابر ميگويد: شنيدم كه پيامبر فرمودند: گروهي از امّتم آشكارا تا روز قيامت بر اساس حق پيكار ميكنند. آنگاه فرمود: پس عيسيبن مريم فرود ميآيد، فرمانرواي گروه (مسلمانان) گويد: بيا و برايمان نماز بگزار. او ميگويد: نه! به درستي كه بعضي از شما به پاس گراميداشت اين امّت، بر ديگران امير هستيد( صحيح مسلم كتاب الايمان، باب 71، حديث شمارهي 247)
شرحكنندگان دو كتاب صحيح بخاري و مسلم نيز، به روشني حديثهاي فوق را دربارهي حضرت مهدي (عجل الله تعالي فرجه الشريف) تفسير كردهاند. براي مثال ابن حَجَر عَسْقَلاني، از شرحكنندگان صحيح بخاري، در توضيح حديثهاي اين كتاب چنين مينويسد:
قطعي و متواتر است كه مهدي (عليه السلام) از اين امّت است و همان كسي است كه عيسي (عليه السلام) پشت سر او به نماز ميايستد.
وي در ادامه مينويسد:
نماز خواندن عيسي (عليه السلام) پشت سر مردي از اين امّت، با توجّه به اينكه در آخرالزّمان و نزديك قيامت است، نشانهي صحّت و درستي گفتههايي است كه گويد: به درستي زمين از قائمي براي خدا با حجّت خالي نخواهد بود.(فتح الباري في شرح صحيح البخاري 6: 383 ـ 385. همچنين ر. ك. ارشاد الساري في شرح صحيح البخاري 5: 419)
در اين كتاب تصريح دارد كه حضرت عيسي (عليه السلام) در نماز به حضرت مهدي (عليه السلام) اقتدا ميكند ).
اين مطلب كه از قول عالم بزرگ سنّي مذهب، «ابنحَجَر» نقل ميشود، تأييد روشني بر اعتقاد شيعه نسبت به «استمرار امامت» و «وجود امام غايب (عليه السلام) » است.
ابنماجِه قزويني (209 ـ 273 هجري) به حديث مشهور «المهديُّ مِن وُلْد فاطمة»: «مهدي از فرزندان حضرت فاطمه (سلاماللّهعليها) است.» اشاره ميكند ( سنن ابنماجه، ج 2، كتاب الفتن، باب خروج المهدي، حديث 4086)
وي در اين باب به هفت حديث اشاره ميكند.
ابوداوود سيستاني (202 ـ 275 هجري) نيزدر كتاب سنن خويش مينويسد:
پيامبر فرمود: اگر از عمر دنيا تنها يك روز باقي بماند، خداوند آن روز را آنچنان طولاني ميكند تا فردي از من (يا اهل بيت من) قيام كند، او هم اسم من است.( سنن ابوداود، كتاب المهدي، ج 4: 106. وي در اين فصل نيز هفت روايت را بررسي ميكند).
محمّد بن عيسي تِرْمَذي (209 ـ 297 هجري) نيز با اشاره به دوران طلايي حكمراني آن حضرت مينويسد:
فردي به نزد ايشان ميآيد و ميگويد: اي مهدي (من نيازمندم) به من اعطا كن. به من اعطا كن. پس (آن وجود مقدّس دستور ميدهند) در دامانش تا آنجا كه در توان اوست (سيم و زر) بريزند .(سنن ترمذي، ج 4، كتاب الفتن، باب 52: ما جاء في المهدي، حديث 2232. در اين باب سه حديث بررسي شده است).